کد مطلب:29192 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:106

ابوجعفر اِسکافی












.

3946. شرح نهج البلاغة:شیخ ما ابو جعفر گفت:... تعظیم علی علیه السلام از سوی پیامبر خدا، ضرورت دینی پیامبر صلی الله علیه وآله بود؛ تعظیمی دینی به خاطر جهاد و یاری او. بنا بر این، طعن زننده بر او، طعن زننده بر پیامبر خداست.[2].

3947. شرح نهج البلاغة:ابو جعفر گفت:می دانید كه گاه، پاره ای از پادشاهان به منظوری، سخنی و یا دینی را ایجاد می كنند و مردم را بر آن، مجبور می سازند تا آن جا كه جز آن را نشناسند؛ مثل اجباری كه حَجّاج بن یوسف بر مردم در قرائت به روش عثمان و ترك قرائت ابن مسعود و اُبیّ بن كعب، روا داشت و فشار و تهدیدی كه در این موضوع داشت، كم تر بود از آنچه كه او و ستمكاران بنی امیّه و تجاوزكاران مروانی نسبت به فرزندان علی علیه السلام و شیعیان وی انجام دادند.

حكومت حَجّاج نیز [ تنها] حدود بیست سال طول كشید؛ امّا هنوز حجّاج نمرده بود كه مردم عراق به قرائت به روش عثمان، اجتماع كردند و فرزندان آنان در حالی پرورش یافتند كه به خاطر اِهمال پدرانشان و آموزش ندادن معلّمان، روشی غیر از آن نمی شناختند، به گونه ای كه اگر روش قرائت عبد اللَّه و اُبی برای آنان خوانده می شد، آن را نمی شناختند و نسبت به آشنایی با این روش ها، احساس اكراه و تمسخر داشتند، كه به خاطر اُنس با سنّت موجود [ در قرائت] و طولانی بودن دوران جهل [ نسبت به قرائت های دیگر] بود؛ زیرا هرگاه زور بر مردمْ حاكم باشد و دوران سلطه گری طولانی شود و ترس بین آنان فراگیر گردد و تقیّه همه گیر شود، [ مردم ]بر سكوت و خالی كردن میدان، اتّفاق می كنند و مرتّب با گذر زمان، از تیزبینی آنان كاسته می شود و اندیشه شان تضعیف می گردد، و استقامتشان كم می شود تا آن كه بدعتی كه ایجاد شده است، بر سنّتی كه می شناختند، غلبه پیدا می كند.

حَجّاج و كسانی كه او را به قدرت رساندند، چون عبد الملك و ولید و نیز پیشینیان و پسینیان بر آن دو از میان فرعون های بنی امیّه، بر مخفی نگه داشتن خوبی های علی علیه السلام و فضایل وی و فضایل فرزندان و شیعیان او و كم ارزش ساختن آنان، حریص تر بودند تا از میان برداشتن روش قرائت عبد اللَّه و اُبی؛ چون این قرائت ها موجب زوال پادشاهی، از بین رفتن قدرت و كشف درونشان نمی شد، در حالی كه باعث پر آوازه شدن علی علیه السلام و فرزندانش و آشكار شدن فضایل آنان و نابودی حكومتشان و تسلّط حكم كتاب فراموش شده خدا بر آنان می گشت.

از این رو، بر پوشیده نگه داشتن فضایل او حرص ورزیدند و در این راه، تلاش كردند و مردم را بر انكار و پوشیده نگه داشتن آنها، مجبور ساختند؛ ولی خداوند، جز نورانیّت و درخشش او و فرزندانش، شدّت یافتن و فراوان شدن دوستی آنان، گسترش و افزونی یادكردِ آنان، وضوح و قدرت حجّت آنان، آشكاریِ فضایل آنان، بلندی شأن آنان، و عظمت یافتن اقتدار آنان را نخواست، به گونه ای كه با آن اهانت ها، عزیزتر گشتند و به آن میراندن ها، یادشان زنده شد و هرگونه شرّی كه [ آنها] برای وی و فرزندانش اراده كرده بودند، به خیر تبدیل شد و از فضایل، ویژگی ها، مزایا و سوابقش آن اندازه به دست ما رسید كه پیشینیان در آن پیشی نگرفتند و میانه روان، مساوی او نشدند و جویندگان به آن نرسیدند، و اگر این فضایل، در شُهرت، همچون قبله معیّن شده و در فراوانی، همچون سنن محفوظ نبودند، با توجّه به آنچه گفتم، حتی یك كلمه از آنها به روزگار ما نمی رسید.[3].

3948. شرح نهج البلاغة:ابو جعفر گفت:روایت شده است كه معاویه به سمرة بن جندب، صد هزار درهم داد تا وی روایت كند كه این آیه، درباره علی بن ابی طالب علیه السلام نازل شده است:«وَمِنَ النَّاسِ مَن یُعْجِبُكَ قَوْلُهُ و فِی الْحَیَوةِ الدُّنْیَا وَیُشْهِدُ اللَّهَ عَلَی مَا فِی قَلْبِهِ ی وَهُوَ أَلَدُّ الْخِصَامِ * وَإِذَا تَوَلَّی سَعَی فِی الْأَرْضِ لِیُفْسِدَ فِیهَا وَیُهْلِكَ الْحَرْثَ وَالنَّسْلَ وَاللَّهُ لَا یُحِبُّ الْفَسَادَ؛[4] و از میان مردم، كسی است كه در زندگی این دنیا سخنش تو را به تعجّب وا می دارد، و خدا را بر آنچه در دل دارد، گواه می گیرد، حال آن كه او سخت ترینِ دشمنان است؛ و چون برگردد [ یا راستی یابد]، كوششی می كند كه در زمین، فساد نماید و كشت و نسل را نابود سازد، و خداوند، تباهكاری را دوست نمی دارد».

و [ روایت كند كه] این آیه، درباره ابن ملجم نازل شده است:«وَمِنَ النَّاسِ مَن یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَآءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ؛[5] و از میان مردم، كسی است كه جان خود را برای طلب خشنودی خدا می فروشد، و خدا نسبت به [ این] بندگان، خشنود است»؛ ولی وی نپذیرفت. دویست هزار درهم داد، نپذیرفت. سیصد هزار درهم داد، نپذیرفت. چهار صد هزار درهم بخشید، قبول كرد و آن را روایت كرد!

ابو جعفر گفت:واقعیتْ آن است كه بنی امیّه، از بیان فضایل علی علیه السلام منع می كردند و راویِ فضایل وی را مجازات می كردند، به گونه ای كه اگر كسی حدیثی را از علی علیه السلام نقل می كرد كه مربوط به فضایل او نبود، بلكه مربوط به شرایع دین بود، جرئت نمی كرد نام او را ببرد و می گفت:«ابو زینب گفت».

از عطاء، از عبد اللَّه بن شَدّاد بن هاد، روایت شده است كه گفت:دوست دارم آزاد باشم و یك روز تا شب، فضایل علی بن ابی طالب علیه السلام را نقل كنم و [ سپس ]گردنم با شمشیر، قطع گردد.

ابو جعفر گفت:احادیث رسیده در فضایل او اگر در شهرت، فراوانی و بسیاریِ نقل به مقدار زیاد نبود، به خاطر ترس و تقیّه از بنی مروان و طول مدّت و شدّت مخالفت، نقل آنها قطع می شد، و اگر خداوند در این مرد، سرّی نمی نهاد - كه آن كه می داند، می داند -، در فضیلت او حدیثی نقل نمی شد و منقبتی از او شناخته نمی گشت. مگر نه این است كه اگر بزرگِ قریه ای بر یكی از ساكنان آن خشم گیرد و مردم را از یادكردِ او به خیر و خوبی منع كند، یادش از بین می رود و نامش فراموش می گردد و در حالی كه موجود است، معدوم می شود، و در حالی كه زنده است، مُرده می گردد؟[6].









    1. ابو جعفر محمّد بن عبد اللَّه سمرقندی، یكی از متكلّمان معتزلی بود و در دانش، زیركی، حفظ نفس و بلند همّتی و پاكی، شأن والایی داشت. در طول عمرش به چیزهایی رسید كه هیچ كدام از هم طرازهایش به چنان شأنی نرسیدند و معتصم عبّاسی وی را بسیار بزرگ می داشت.ابن ابی الحدید می نویسد:او كتاب العثمانیةی ابو عثمان جاحظ را در روزگار خودش مورد نقد قرار داد. جاحظ به بازار كتابفروشان وارد شد و گفت:این بچه افریقایی كه شنیده ام بر كتاب من ردّیه نوشته، كیست؟ ابو جعفر هم نشسته بود. از وی مخفی شد تا وی او را نبیند.

      ابو جعفر بر پایه نظر معتزلیان بغداد، اعتقاد به برتری علی علیه السلام داشت و در این خصوص، مبالغه می كرد. رأی علوی داشت و محقّقی منصف و كم تعصّب بود و در سال 240 ق، درگذشت.

      یاد كرد ابن ابی الحدید از این مرد با تعبیر «استاد ما»، با وجود فاصله زمانی بسیار بین آن دو، به خاطر آن است كه وی هم از معتزلیان بود و وی در بسیاری از جاهای شرح نهج البلاغه از اساتید معتزله با عنوان «استاد ما» یاد می كند (ر. ك:شرح نهج البلاغه:133/7، المعیار و الموازنه:4، سیر أعلام النبلاء:20182/550/10 (.

    2. شرح نهج البلاغة:285/ 13.
    3. شرح نهج البلاغة:223/13.
    4. بقره، آیه 205 - 204.
    5. بقره، آیه 207.
    6. شرح نهج البلاغة:73/4.